چه باید کرد

شو پنهاور

عزیزم

به بی خودی ها رسید ه ایم

حالا چه کنیم ؟

فکر میکنم

برای سرودن

باید عاشق بود و

 به شب پناه برد

 پنجره

یک فصل

کوچه ای خلوت

شهری شب زده

چرا غی روشن

با یک نمی دانم بزرگ -

و یک تو

که حا لا حتمن خواب مرا می بینی

و غلط می زنی در بستر

مردی دیگر.

استبداد

امروز پنجره را بستم

 مرا زیر باران برد و

به گناه خیس شدن تازیانه ام زد

فاتحانه رفت

تا از آزادی بنویسد

روحم هنوز می لرزد.