موج کو ب
من
سا حلی تنها
ایستا ده
بر بو سه گا ه بی قرار مو ج
باد می آزارد م
شوخ وشنگ
آمو خته دریا
مید هم با رنج خود پیغا م ماند ن
بر ریگهای سست ساحل ها
تا که می کو بد به من شا نه
تا که می سا ید ز من
قطره ها ی نرم باران کوب
* * *
من
اما سا حلی جا ودا نم
گر چه روزی پس ٬ می نشینم
گا ه
می روم تا وعد ه گا ه باد،
در یا ،
موج
چشمم اما
در همیشه خا نه دارد
بی هراسی از شتاب کف به لب آ ورده دریا
* * *
رد پایی مانده بر شنها٬ اما . . .
از گذار شا د یک عا بر
سخت هرا سا نم
موج
این آخر ین یا دگارم را . . .