باران
فلاتی خشک در نگاه تو
اسبی راهوار از آن من
ایستاده ام در انتظار باران.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 15:18 توسط قباد حیدر
|
اسبی راهوار از آن من
ایستاده ام در انتظار باران.
مرا جو یباری با خود خواهد برد
نگاهمان می کنند
باد آنها را خوا هد برد
خدایی همواره
آ سمانی رنگین
و جهانی بدون ما .
بکارت فریبی بود
به دسیسه مردان
اینک - روسپیان مطهر
از خیا بانی به خیا بانی
از آغوشی به آغوشی
به تاوان
جبری به درا زای تاریخ.
موج نیست - رها دردریا
شبنمم بر گونه گلی چون تو
دوستم بدار
آنگاه که شا یسته نیستم
پیش از آنکه
اشاره ای شوم به زمین.