در سالهای هجری

دیدارها به قیامت حواله شد

و هجرت و هجران.

با مهر سرنوشت به پیشانی ما خورد

و سیلاب تفرقه ما را با خود برد

تا « سند »

تا « گنگ »

تا « برا هما پو ترا »

و آنها که خا کشان بوی شیر مادر داشت

و قطرهای جبین پدر،

ماندند

پاسدار غیرت مغلوب

پیاده ، و صله بر سینه

با خدای مخفی و ایمان ممنوع

در انزوای هزاره ها

هنوز می نالیم:

« ای داد» ای « بیداد »

«که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق»

در « شور »ماهور،«مویه» ، «نوا»

هنوز در هزیمتیم

این بار رو به « سن »

« دانوب »، « تایمز »، « می سی سی پی »

شهر به شهر

کشور به کشور

دریا به دریا

می خوانیم،می سراییم، می نالیم،

در فراقی

هجرانی

جدایی

دلتنگی

از دور دست، تا هنوز

از هنوز تا همیشه

از همیشه ،

تا روز رستاخیز.

                                           احمد حیدر بیگی