دره هزار چم

و تو

سیاه چشم

با نگاه مشترک

بر عبور شاد مسافران

حسی مرطوب

بی  عاقبت و عقوبت

 تصویر رقص باد

در آوای گیسوانت

بگو زمان باز گردد

 من باشم  و تو

خدایی خیس و

شانه های راه

سیاه چشم حالا

 بر تو چه می گذرد ؟

 تکرارها

با من چه می گذرد ؟

 طوفان یادها

در ارتفاعی دور دست

 در دره ای مار پیچ .